سلام من یه مادر 29ساله هستم و پسرم هم 3سال و نیمشه، ما از اول سر غذا خوردن و بقیه مسایلی که برا پسرم از بیماری و بقیه چیزا بوجود آمده مشکل داریم، بیشتر بحثهایی که بین من و شوهرم پیش میاد بابت بچست و غذا نخوردن اون و اینکه پسرم حرف من و در حضور همسرم و مادرم گوش نمیده، جدیدا هر چیزی رو موقع عصبانیت پرت میکنه، جیغ میزنه و اگه کاری که باب میلش نباشه انجام بدیم جیغ و گریه میکنه، و همسرم هم از او طرفداری میکنه و این وسط فقط من حرص میخورم و خودم و داغون میکنم، حتی مادرشوهر من هم میگه بابت بچه حرص نخور داری خودت و داغون میکنی ولی نمیدونه کارهای شوهرم هم باعث حرص خوردن من میشه، ما 7سالهذازدواج کردیم تا اونجا که یادمه سعی کردیم به هم بی احترامی نکنیم ولی امسال یه بار به فحش هم کشیده شد اونم بابت بچه، اخه پسرم یه مشکل دیگه که داره اینه که با گریه استفراغ میکنه و همه اون غذایی که با هزار مشکل بهش دادیم بالا میاره، شوهرم اعصابش ضعیف شده میگه سرم چن وقته سنگینه، پیش دکتر رفته ولی فعلا بهش اعصاب نداده، خودمم نمیخوام بخوره ولی بعضی وقتها فک میکنم اگه بخوره آرامش خونمون بیشتره، اون تا حالا صد بار بهم گفته تو مانع آرامش خونه ای و من هر بار دلم می‌کند و عصبانی میشم و میگم پس دعا کن زودتر بمیرم که هر دومون از دست من راحت شید، البته بچم بعد عصبانی کردن من میاد و از دلم در میاره ولی باباش قد اون بچه هم بلد نیست، خلاصه احساس میکنم شوهرم من و مث قبل دوست نداره و من عضو اضافی خونم، نمیدونم بخدا چکار کنم، از طرفی خیلی شوهر و پسر مو دوست دارم ولی آرامش خونمون به لحظه ای بنده و به طوفان تبدیل میشه، خواهش میکنم کمکم کنید